در پی یافتن پر پروازی
بر حذر باش که مرغان خدا
دیر زمانی است که ازین
کوچه گذر کردند
مردمان، بی فکر پروازی دگر
آخرین پر را قلم کردند
م.ر.د
حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه میدونن،
منم میدونم،
عید نوروزه
ارباب خودم سلام علیکم،
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمیخندی؟
قسم به پروردگار، قسم به سروش دادار، قسم به آنکه تنها مأمن هستی است...
قسم که تو تنهایی و تنها در تنهایی به این واقعیت دست می یابی، و آنکه تو خدایش می پنداری، آنی تو را تنها می گذارد تا تو خود خدای خود باشی
قسم که هیچ چیز جز خود روح خردادی اش حقیقی نیست. گاه می تواند باشد و گاه می تواند به نیستی برود
قسم که هیچ چیز و هیچ کس از جنس او نیست، از جنس ما نیست. ما تنهاییم و در این تنهایی پی به خاص بودن خود می بریم، چرا که کسی نیست تا به آن مثل باشیم
قسم که ما در جمع با تعدد خدایان رو به رو ایم....
قسم که حقیقت ما خیالی بیش نیست و ما تنها نویسندگان قصه ای تخیلی هستیم
قسم که دنیای ما را چیزی جز رویای ما نمی سازد، و ما بنده ی رویا ایم
باور کن
تو هم برو. بازم من پیروز شدم. تو رفتی و من موندم. همه اذیتا رو تو کردی ولی من بردم. تو خستم کردی ولی آخر من از پا درت آوردم. هیچی نبودی، هیچی نیستی. می بخشمت. با خیال راحت برو. نه، بی انصافی نمی کنم، خوبی هم داشتی، ولی بدی هات بیشتر....
کاشکی 86 بهتر از تو باشه. کاشکی من بهتر باشم.
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
ببار ای ابر بهار
با دلُم به هوای زلف یار
داد و بیداد از این روزگار
ماهُ دادن به شبهای تار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر كوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
با دلُم گریه كن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
She said I feel stranded
And I can't tell anymore
If we coming or I'm going
It's not how I planed it
I've got the key to the door
But it just won't open
And I know, I know, I know
Part of me says let it go
That life happens for a reason
I don't, I don't, I don't
It goes I never went before
But this time, this time
I'm gonna try anything that just feel better
Tell me what to do
You know I can't see through the haze around me
And I do anything that just feel better
And I can't find my way
Girl I need a change
And I do anything that just feel better
Any little thing that just feel better
She said I need you to hold me
I'm a little far from the shore
And I'm afraid of sinking
You're the only one knows me
And who doesn't ignore
That my soul is weeping
I know, I know, I know
[ these lyrics found on http://www.completealbumlyrics.com ]
Part of me says let it go
Everything must have it seasons
Round and round it goes
And every day's a one before
But this time, this time
I'm gonna try anything that just feels better
Tell me what to do
You know I can't see through the haze around me
And I do anything that just feel better
And I can't find my way
God I need a change
And I do anything that just feel better
Any little thing that just feel better
Long to hold you in my arms
To all things I ought to leave behind, yeah
It's really getting nowhere
I think I need a little help this time!
Yeah
I'm gonna try anything that just feel better
Tell me what to do
You know I can't see through the haze around me
And I do anything that just feel better
And I can't find my way
Girl I need a change
And I do anything that just feel better
Any little thing that just feel better