Wednesday, March 07, 2007

او خسته است

پس از مرگم
برفراز قبر من
دسته هاي گل بکاريد
مردمان را بانگ برداريد
که در اينجا
کودکي با تمام کودکي هايش
گم شده در آرزوهايش
آرميده
خفته شايد

م.ر.د

9 comments:

Anonymous said...

Ke chi beshe?! mage vase kasi mohemme?! che dele khoshi!

Anonymous said...

Linket kardam

Anonymous said...

پل ِ نیکو ... تلخ می نویسی کمی ... شعرهای خوب با ته مانده های تلخی . بگو که خوشحالی از بهار ... بگو اشتیاقت را ... تا من غر نزنم که بهار می آید و نظم و یکنواختی ام را به هم می زند ... بگو که خوب است حالت ... و راه می روی زیر باران ...

Anonymous said...

مرگ
كودكي
دسته گل
آرميده
...

Anonymous said...

چقدر تلخ ! دلم باران میخواهد که اشکهایم را پنهان کند چقدر دلتنگم

Anonymous said...

دووم بیارم ! شاید به همین واژه فقط دلخوشم !وگرنه زودتر از این از هم می پاشیدم !مرسی از اینکه سر زدی

Anonymous said...

پس از مرگم
برفراز قبر من
دسته هاي گل بکاريد
مردمان را بانگ برداريد
که در اينجا
کودکي با تمام کودکي هايش
گم شده در آرزوهايش
آرميده
خفته شايد
خسته بوده
خسته آری
از همه روزهای بودن و بودن
از همه شب های تلخ تنها گریستن
آرزوی مرگ می کرده
با تمام بی تمامی
با همه اجبار می زیسته
مرده حال
مرده تا شاید بیارامد
مرگ آیا آرامش ما هست؟
یا که چون هر دوران دیگر
آرزویی در پیش هست
آروزی آرمیدن

Anonymous said...

من وقتی مردم دوست دارم کسی سر قبرم گریه نکنه فقط به یاد خاطراتش با من بیفته و یک فاتحه ب خونه.اینطوری هر وقت خواست بیاد بهشت زهرا به خاطر من میاد نه به خاطر سنگ قبرم که 1 کیلو خاک روش نشسته!

Anonymous said...

خیلی خری پلی ! خیلی تر دیوونه ای . اینو خودت خوب می دونی :دی . گفتن نداره دیگه . آهنگا رو آماده کرده ستیز . رقصانه ! رقصانه ی خوبانه ! حالا ببین !