Saturday, April 14, 2007

این بود زندگی؟

دیروز نبودم ز عدم من به وجود

امروز جدا از تو ام ای جان سرود

تأخیر مکن وعده ی دیدار مرا

فردا همه خاکیم، ملاقات چه سود؟


این روزا بار هستی بدجور رو دوشم سنگینی می کنه. دوست دارم بذارمش زمین و خستگی در کنم. به حرمت چند نفره که زمین نمی ذارمش. به حرمت همونا که می گن مواظب خودت باش. به حرمت اینکه من فقط مال خودم نیستم. به حرمت تولد. به حرمت روز آسمان. به حرمت خورداد!!


1 comment:

Anonymous said...

کتک !