Wednesday, February 07, 2007

!! نا پیوسته !!

چه فرقی می کنه که صورتی بپوشم یا طوسی؟ دیگه چه فرقی می کنه که موهام بنفش باشه یا سیاه یا اصن تمام سفیدی هاش بزنه بیرون؟ چه فرقی می کنه که زیر بارون پیاده برم یا با ماشین؟ چه فرقی می کنه چیزوپوئمای رپ رو گوش کنم یا ح.پ؟ چه فرقی می کنه کتاب بخونم یا نه؟ چه فرقی می کنه که پازلم نصفه کاره مونده یا نه؟ چه فرقی می کنه از عقایدم دفاع کنم یا زیر پا بذارمشون؟ چه فرقی می کنه رو آینه بنویسم یا بذارم همونجور که سوسن جون تمیز کرده بمونه؟ چه فرقی می کنه که ....
خیلی فرق می کنه که من خودم باشم یا نه، خیلی فرق می کنه که سیب زمینی نباشم. بارها و بارها تا اوج لجبازی رفتم و لطمشو خوردم. ولی باز دست بر نمی دارم. انگار من همینی که هستم، هستم.



می گه که بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
وقتی می خونم تا تهمو می سوزونه. می دونم چی می گه...


هیچی نیستی، جز یه بدبخت بیچاره که فقط زر می زنی. فقط و فقط باد هوا. یه طبل تو خالی. گند زدی به همه چی. گه زدی به خلقت. صبح تا شب زر می زنی، هی کله پوک چقدر به حرفایی که می زنی عمل می کنی؟ تو که زر می زنی آویزون منجی نیستی چرا دست رو دست گذاشتی و هیچ کاری نمی کنی؟ چرا صبح تا شب ملت رو کردی مضحکه خودت؟ هیچی نیستی منیره لعنتی. هیچی. همه اینا هم با تو بودم.



من دنبال آلیس می گردم. شما ندیدینش؟ آخه خیلی وقته دنبال یه پایه برا دیوونه بازی می گردم. ولی نیس. هیچ کس پایه نیس. اه اه.


آزاده خانوم می گه " و خدا جهان را به صورت رمان آفرید."


سنتوری داره سازشو کوک می کنه. خانومی از شرق دور با چشمای بادومی غریبش بهش نگاه می کنه. انگار فقر فقط مال سرزمین منه. اگه اینطوره از عدالت خدا به دوره...
اصن خدا عادله؟


2 comments:

Anonymous said...

age farghi nakone ke dige monire nisti!! kheili shahamt mikhad residan be in marhale ke be khodet naseza begi!adama chon az rouyarui ba khodeshun mitarsan,dashte hashuno taid mikonan!
bodo,baraye residan be monireye vaghei...

Anonymous said...

به نظر من قبل از اینکه به عدالت خدا شک کنی به عدالت خودت و نوشته ای که نوشتی شک کن.
بی انصافیه که فکر کنیم بهر هیچی اومدیم تو این خراب شده. من شک ندارم که من و تو و همه رسالتی داریم.
ساده ترینش اینه که یکی باید میومد که برقو اختراع کنه...
و درست جایی که خودتو در تضاد با دیگران میبینی فهم اون رسالت اغاز میشه.
و اون وقته که احساس بیهوده بودن بیهوده میشه!
تا کی مرا گریه کند!
تا کی؟
و به کدام مرام بمیرد...!