Saturday, February 10, 2007

!!اعتراف می کنم که ما زنده ایم اما زندگی نمی کنیم

فقط می خوام راه برم. همینطور راه برم و راه هیچ وقت تموم نشه. راه برم و بغضم بترکه. به آدما نگا کنم و چشم بندازم تو چشماشون که سیب زمینی بودن از چشماشون زده بیرون و تنها دغدغه شون اینه که زاویه موهاشون 80 درجه باشه یا 78 درجه، یا اینکه خط دور چشمشونو چقدر کلفت تر کنن تا چشمشون بشه قد چشم گاو. منم هی بغض کنم و بگم در بهار آزادی ( چه بهاری، چه آزادی ای!) جای شهدا اصن خالی نی! بگم که گذشت اون زمونه، این ملت دیگه اون ملت نیستن. بگم که من و هم نسلام یه جو غیرت نداریم و تمام آرمانا و هدافاتونو لجن مال کردیم. مث همیشه بگم که خوبی و بدی شو کار ندارم، و فقط و فقط می خوام بگم که دمتون گرم که دست رو زانو خودتون گذاشتین و یا علی گفتین و بلند شدین. دمتون گرم که آرزوهاتونو حسرت نکردین و بلند فریادشون زدین.
این ملت دیگه اون ملت نیست...

" گل زرد و گل زرد و گل زرد. بیا با هم بنالیم از سر درد. "

1 comment:

Anonymous said...

DeLaM taNg shoDe va to in ra khuB midaNi . va man tamame post haye nakhande ra KHANDAm ... poL !