Friday, December 22, 2006

پنج تاي من

.ـ هر موقع كه برف مياد دوست دارم برم زير برف و با صداي بلند بخندم و اين خنديدن كاملاً خارج از اراده منه
ـ دقيقاً به حرف همه گوش مي دم. طوري كه همه خوشحالن كه من تحت تأثير حرفاشون قرار گرفتم. ولي بعداً مي بينن كه من اصلاً اوني كه اونا ساختن نيستم
.ـ خيلي قدرت بالايي در تحمل آدما دارم. بعد وقتي ديگه نمي تونم تحملشون كنم تنها كاري كه مي كنم اينه كه تحملشون مي كنم
ـ راه رفتن رو به هر فعاليت ديگه اي ترجيح ميدم. ولي هميشه شرايط مناسب نيس. مثلاً ساعت 3 نصفه شب و زیر بارون
. ـ تازگيا يه چيزي ياد گرفتم. مي شه گفت كه گور باباش. به هر چيزي و هر كسي

دو نفر بعدی که قرار بود پنج تا باشن، ولی امکانات کم بیشتر از این اجازه نمیده!!
کرکسی در قلب واژگان و زهره ی خوب من

1 comment:

Anonymous said...

pOLaM panj ta pishkesh amma do taye to ke namoshakhasse ke ... kian in 2 nafar :D ? 5 tat kheyli bahaL budan . sare forsat edit kon :D . pol pol pol pol !